دهی است از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان. واقع در 37هزارگزی شمال باختری قصبۀ اسدآباد. سکنۀ آن 215 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان. واقع در 37هزارگزی شمال باختری قصبۀ اسدآباد. سکنۀ آن 215 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان بزچلو بخش کمیجان شهرستان اراک. واقع در 15هزارگزی باختر کمیجان و شش هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و 110 تن سکنه دارد. اراضی آن از قنات مشروب میشود. محصولاتش، غلات وبنشن است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند از خسروبیگ اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان بزچلو بخش کمیجان شهرستان اراک. واقع در 15هزارگزی باختر کمیجان و شش هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و 110 تن سکنه دارد. اراضی آن از قنات مشروب میشود. محصولاتش، غلات وبنشن است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند از خسروبیگ اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی از دهستان کلیایی در بخش اسدآباد شهرستان همدان است که در سی وسه هزارگزی جنوب هوله قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 218 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات و صیفی و انگور است و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان کلیایی در بخش اسدآباد شهرستان همدان است که در سی وسه هزارگزی جنوب هوله قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 218 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات و صیفی و انگور است و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان. سکنۀ آن 164 تن است. آب آن از چشمه. صنایع دستی زنان قالی بافی و محصول عمده آنجا غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان. سکنۀ آن 164 تن است. آب آن از چشمه. صنایع دستی زنان قالی بافی و محصول عمده آنجا غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان. با 342 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود خانه محلی و محصول آن غلات و لبنیات و انگور و صیفی و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی زنان قالی بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان. با 342 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود خانه محلی و محصول آن غلات و لبنیات و انگور و صیفی و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی زنان قالی بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان، واقع در 20 هزارگزی جنوب باختری قصبه اسدآباد کنار راه شوسۀ اسدآباد کنگاور این ده در جلگه قرار دارد و سردسیر است. آب آن ازقنات و محصول غلات و حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. پل آجری دو چشمه روی رودخانه شهاب کنار آبادی از آثار قدیمیه این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان، واقع در 20 هزارگزی جنوب باختری قصبه اسدآباد کنار راه شوسۀ اسدآباد کنگاور این ده در جلگه قرار دارد و سردسیر است. آب آن ازقنات و محصول غلات و حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. پل آجری دو چشمه روی رودخانه شهاب کنار آبادی از آثار قدیمیه این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جلگۀ افشار دوم بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 24 هزارگزی جنوب باختر قصبۀ اسدآبادبه کنگاور واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 80 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جلگۀ افشار دوم بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 24 هزارگزی جنوب باختر قصبۀ اسدآبادبه کنگاور واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 80 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان افشار اول بخش اسدآباد شهرستان همدان 24هزارگزی باختر اسدآباد، هفت هزارگزی باختر آجین. کوهستانی، سردسیر. سکنه 377 تن، کرد. آب آن از چشمه و رود خانه محل. محصول آنجا انگور یاقوتی، عسل، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان افشار اول بخش اسدآباد شهرستان همدان 24هزارگزی باختر اسدآباد، هفت هزارگزی باختر آجین. کوهستانی، سردسیر. سکنه 377 تن، کرد. آب آن از چشمه و رود خانه محل. محصول آنجا انگور یاقوتی، عسل، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان. در 21هزارگزی شمال باختری قصبۀ اسدآباد. ناحیه ای است کوهستانی. دارای 101 تن سکنه است. محصولاتش غلات، لبنیات و توتون. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان. در 21هزارگزی شمال باختری قصبۀ اسدآباد. ناحیه ای است کوهستانی. دارای 101 تن سکنه است. محصولاتش غلات، لبنیات و توتون. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جلگه افشار دوم بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 25 هزارگزی جنوب باختری قصبۀ اسدآباد و یک هزارگزی شمال گاوگدار واقع است و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان جلگه افشار دوم بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 25 هزارگزی جنوب باختری قصبۀ اسدآباد و یک هزارگزی شمال گاوگدار واقع است و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است، از دهستان عشق آباد بخش فدیشه شهرستان نیشابور، واقع در 18هزارگزی شمال شرقی فدیشه دارای 182تن سکنه. آبش از قنات و محصولش غلات، تریاک و شغل اهالی زراعت و مال دارای و صنایع دستی آن قالیچه بافی و راه آن مال رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است، از دهستان عشق آباد بخش فدیشه شهرستان نیشابور، واقع در 18هزارگزی شمال شرقی فدیشه دارای 182تن سکنه. آبش از قنات و محصولش غلات، تریاک و شغل اهالی زراعت و مال دارای و صنایع دستی آن قالیچه بافی و راه آن مال رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، واقع در 25هزارگزی شمال کدکن و سر راه مالرو عمومی کدکن. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، واقع در 25هزارگزی شمال کدکن و سر راه مالرو عمومی کدکن. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ناحیتی از بلوک همدان. حد شمالی مهربان، حد شرقی چهاربلوک، حد جنوبی کنگاور و تویسرکان و حد غربی سنقر. عده قری 124، جمعیت در حدود 37000 تن، مرکز آن نیز اسدآباد که در راه همدان بکرمانشاه است و گردنۀ معروفی دارد که در موقع زمستان غالباً از برف مستور میشود و قصبۀ اسدآباد در دامنۀ آن قرار گرفته. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 383). و آن کنار راه همدان و کرمانشاه میان شهرآب و دهنبران در 434 هزارگزی تهران است و پستخانه و تلگرافخانه دارد و مولد سیدجمال الدین اسدآبادی متخلص به افغانی است. یاقوت گوید: اسدآباد شهری است که اسد بن ذی السرو الحمیری بهنگام عبور از آنجا با تبع عمارت کرد و ایرانیان سین را بمعجمۀ ساکن تلفظ کنند و آن شهری است که تا همدان یک منزل راه است و بین آن و مطابخ کسری سه فرسنگ است و تا قصراللصوص چهار فرسنگ و جماعتی بسیار از اهل علم و حدیث بدانجا نسبت دارند. (معجم البلدان). و رجوع به فهرست تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 و مرآت البلدان و فهرست مجمل التواریخ و القصص و فهرست نزهه القلوب ج 3 شود، فروگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی). بخودگذاشتن، چنانکه شتر را. (از منتهی الارب)، فرت بافتن. (تاج المصادر بیهقی). زود دربافتن، بافتن، چنانکه جامه را. تار بافتن، اصلاح کردن بین دو کس. اصلاح میان دو تن، سست و فروهشته شدن غلاف غورۀ خرما. (منتهی الارب)، نرم شدن دنبالۀ غورۀ خرما
ناحیتی از بلوک همدان. حد شمالی مهربان، حد شرقی چهاربلوک، حد جنوبی کنگاور و تویسرکان و حد غربی سُنقر. عده قری 124، جمعیت در حدود 37000 تن، مرکز آن نیز اسدآباد که در راه همدان بکرمانشاه است و گردنۀ معروفی دارد که در موقع زمستان غالباً از برف مستور میشود و قصبۀ اسدآباد در دامنۀ آن قرار گرفته. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 383). و آن کنار راه همدان و کرمانشاه میان شهرآب و دهنبران در 434 هزارگزی تهران است و پستخانه و تلگرافخانه دارد و مولد سیدجمال الدین اسدآبادی متخلص به افغانی است. یاقوت گوید: اسدآباد شهری است که اسد بن ذی السرو الحمیری بهنگام عبور از آنجا با تبع عمارت کرد و ایرانیان سین را بمعجمۀ ساکن تلفظ کنند و آن شهری است که تا همدان یک منزل راه است و بین آن و مطابخ کسری سه فرسنگ است و تا قصراللصوص چهار فرسنگ و جماعتی بسیار از اهل علم و حدیث بدانجا نسبت دارند. (معجم البلدان). و رجوع به فهرست تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 و مرآت البلدان و فهرست مجمل التواریخ و القصص و فهرست نزهه القلوب ج 3 شود، فروگذاشتن. (تاج المصادر بیهقی). بخودگذاشتن، چنانکه شتر را. (از منتهی الارب)، فرت بافتن. (تاج المصادر بیهقی). زود دربافتن، بافتن، چنانکه جامه را. تار بافتن، اصلاح کردن بین دو کس. اصلاح میان دو تن، سست و فروهشته شدن غلاف غورۀ خرما. (منتهی الارب)، نرم شدن دنبالۀ غورۀ خرما
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد که در یک هزارگزی خاور تربت جام و یک هزارگزی شمال اتومبیل رو قلعۀ حمام قرار دارد. جلگه ای و معتدل است. سکنۀ آن 114 تن شیعه و حنفی و فارسی زبانند. آب آن از قنات است. محصول آن غلات، تریاک، بنشن، و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد که در یک هزارگزی خاور تربت جام و یک هزارگزی شمال اتومبیل رو قلعۀ حمام قرار دارد. جلگه ای و معتدل است. سکنۀ آن 114 تن شیعه و حنفی و فارسی زبانند. آب آن از قنات است. محصول آن غلات، تریاک، بنشن، و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد در 16 هزارگزی شمال باختری چالانچولان و 5 هزارگزی باختر شوسۀ بروجرد. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 370 تن شیعه هستندکه به لری و فارسی سخن میگویند. آب آن از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد در 16 هزارگزی شمال باختری چالانچولان و 5 هزارگزی باختر شوسۀ بروجرد. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 370 تن شیعه هستندکه به لری و فارسی سخن میگویند. آب آن از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان. واقع در 35هزارگزی شمال خاوری بافت. سر راه فرعی رابر به زنجان. دارای 12 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان. واقع در 35هزارگزی شمال خاوری بافت. سر راه فرعی رابر به زنجان. دارای 12 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
از آبادیهای فارس است که در پانزده فرسخی آباده قرار دارد. نام قدیمی آن برک بر وزن فلک بود. پیش از آبادی بیابانی خوفناک بود و چون آبادی و امنیت یافت امن آباد نام گرفت. (از فارسنامۀ ناصری)
از آبادیهای فارس است که در پانزده فرسخی آباده قرار دارد. نام قدیمی آن برک بر وزن فلک بود. پیش از آبادی بیابانی خوفناک بود و چون آبادی و امنیت یافت امن آباد نام گرفت. (از فارسنامۀ ناصری)
ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان نایین که در 23 هزارگزی جنوب نایین و پنج هزارگزی نایین به ارجوغ واقع است. محلی جلگه، معتدل و دارای 60 تن سکنه میباشد. مذهب اهالی شیعه و زبان آنان فارسی است. آب ده از قنات تأمین میشود و محصولات آن غلات است. شغل اهالی زراعت و راه ده ماشین رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10) ، اشناق بعیر، بازایستانیدن شتر را به کشیدن مهار چنان که پس گردن شتربه پیش پالان چسبد یا بلند کردن سر را در وقتی که بروی نشسته باشد. (منتهی الارب). در حال سوار بودن بر شتر، کشیدن مهار و بلند کردن سر آن را. (از المنجد) (از اقرب الموارد)، اشناق بعیر، بلند کردن شتر سر را. لازم و متعدی است و آن از نوادر است. (از اقرب الموارد). بازایستادن شتر از کشیدن مهار وقتی سوار بر آن است (لازم و متعدی است). (منتهی الارب) .بلند کردن شتر سر را. بالا آوردن شتر سر را. (از المنجد)، اشناق بر کسی، ستم کردن بر وی. (منتهی الارب). تطاول بر کسی. (از المنجد)، اشناق کسی، دیت جراحت گرفتن. (منتهی الارب). ارش (دیت، رشوت) گرفتن. (از المنجد)، واجب شدن دیت جراحت (از اضداد است). (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). واجب شدن ارش (دیت) بر کسی. (از المنجد)، سر دروا کردن شتر، به میخ بلند آویختن مشک را. (منتهی الارب)، اشناق چیزی را، آویختن آنرا. (از المنجد)، اشناق گوسفند خود به گوسفند کسی، افزودن بدان. (از المنجد) (از اقرب الموارد)، اشناق دست به گردن، حلقه کردن دست در آن. (از المنجد)
ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان نایین که در 23 هزارگزی جنوب نایین و پنج هزارگزی نایین به ارجوغ واقع است. محلی جلگه، معتدل و دارای 60 تن سکنه میباشد. مذهب اهالی شیعه و زبان آنان فارسی است. آب ده از قنات تأمین میشود و محصولات آن غلات است. شغل اهالی زراعت و راه ده ماشین رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10) ، اشناق بعیر، بازایستانیدن شتر را به کشیدن مهار چنان که پس گردن شتربه پیش پالان چسبد یا بلند کردن سر را در وقتی که بروی نشسته باشد. (منتهی الارب). در حال سوار بودن بر شتر، کشیدن مهار و بلند کردن سر آن را. (از المنجد) (از اقرب الموارد)، اشناق بعیر، بلند کردن شتر سر را. لازم و متعدی است و آن از نوادر است. (از اقرب الموارد). بازایستادن شتر از کشیدن مهار وقتی سوار بر آن است (لازم و متعدی است). (منتهی الارب) .بلند کردن شتر سر را. بالا آوردن شتر سر را. (از المنجد)، اشناق بر کسی، ستم کردن بر وی. (منتهی الارب). تطاول بر کسی. (از المنجد)، اشناق کسی، دیت جراحت گرفتن. (منتهی الارب). اَرْش (دیت، رشوت) گرفتن. (از المنجد)، واجب شدن دیت جراحت (از اضداد است). (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). واجب شدن اَرْش (دیت) بر کسی. (از المنجد)، سر دروا کردن شتر، به میخ بلند آویختن مشک را. (منتهی الارب)، اشناق چیزی را، آویختن آنرا. (از المنجد)، اشناق گوسفند خود به گوسفند کسی، افزودن بدان. (از المنجد) (از اقرب الموارد)، اشناق دست به گردن، حلقه کردن دست در آن. (از المنجد)
منسوب به اسدآباد همدان و جماعتی از مشاهیر علماء و محدثین بدان نسبت دارند. (انساب سمعانی) (معجم البلدان) ، دندان افکندن شتر بهشت سالگی. (منتهی الارب) ، شش شدن. (تاج المصادر بیهقی). شش تن شدن قوم. (منتهی الارب)
منسوب به اسدآباد همدان و جماعتی از مشاهیر علماء و محدثین بدان نسبت دارند. (انساب سمعانی) (معجم البلدان) ، دندان افکندن شتر بهشت سالگی. (منتهی الارب) ، شش شدن. (تاج المصادر بیهقی). شش تن شدن قوم. (منتهی الارب)
قریه ای است در رستاق اعلم در خاک همدان در حوالی درگزین. (از مرآت البلدان ص 97). قریه ای است از اعمال درگزین. و از آنجاست ابوالقاسم ناصر بن علی درگزینی وزیر محمود بن محمد سلجوقی و طغرل بن محمد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ناصر درگزینی در همین لغت نامه شود، تربیت و اخلاق نیک که از مشخصات انسان است. (فرهنگ فارسی معین). مردمی و مروت و تمدن و تربیت و ملایمت و خوش خلقی و ادب. (ناظم الاطباء). - بی انسانیت، بی تربیت و بی ادب. (ناظم الاطباء)
قریه ای است در رستاق اعلم در خاک همدان در حوالی درگزین. (از مرآت البلدان ص 97). قریه ای است از اعمال درگزین. و از آنجاست ابوالقاسم ناصر بن علی درگزینی وزیر محمود بن محمد سلجوقی و طغرل بن محمد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ناصر درگزینی در همین لغت نامه شود، تربیت و اخلاق نیک که از مشخصات انسان است. (فرهنگ فارسی معین). مردمی و مروت و تمدن و تربیت و ملایمت و خوش خلقی و ادب. (ناظم الاطباء). - بی انسانیت، بی تربیت و بی ادب. (ناظم الاطباء)